6 معیار در تدوین از نگاه والتر مرچ (Walter Murch)
والتر مرچ صدا گذار و میکس و مسترینگ صدا و نیز تدوینگر فیلم معروف آمریکا و یکی از بهترین تدوینگران فیلم در هالیوود از دهه
1970 تا کنون می باشد. وی در کتاب خود به نام “در یک چشم به هم زدن” نظرات خود را درباره تدوین بیان داشته است. مطالب
زیر برگرفته از صغحات 22 الی 33 آن کتاب می باشد :
در آمریکا واژه کات (cut) به مفهوم جدا شدن است و در انگلستان بجای آن از واژه joined به مفهوم پیوند (در کنار هم قرار دادن)
استفاده می شود.
یکی از وظایف تدوینگر تشخیص بخش های بد و نا لازم و غیر مفید و حذف کردن آن ها از بدنه کلی فیلم است بصورتی که به ساختار
قسمت های باقیمانده در فیلم لطمه ای وارد نشود.
در طول سال ها و بخصوص درسال های اولیه سینمای ناطق کوشش می شد تا تداوم فضای سه بعدی ( موقعیت اشیا و حرکات بازیگران
در محیط و فضای آن صحنه ) همواره حفظ شود و عدم رعایت این قانون اختلال در کات نماها بحساب می آمد.
(جابجایی ناگهانی بازیگران در محیط و فضا احساس پرش به وجود می آورد و تنها در صحنه های پر حادثه نظیر کتک کاری و تصادفات و
زلزله و یا صحنه های مشابه، امکان چنین کات هایی میسر است.)
من ( والترمرچ ) رعایت تداوم سه بعدی را در انتهای فهرست 6 قسمتی که معیارهای یک کات خوب رابیان می کند، قرارداده ام. در راس
این فهرست احساس قرار دارد، زیرا که احساس سخت ترین چیزی است که در فیلم با آن روبه رو می شویم و قابلیت تعریف آن هم بسیار
مشکل است.
دلتان می خواهد که بیننده چه احساسی داشته باشد اگر بیننده درطول تماشای فیلم به همان احساسی دست یابد که شما علاقمند
بوده اید بطور یقین به حداکثر خواسته خود در تدوین دست یافته اید. آنچه تماشاگر در نهایت از فیلم به خاطر می سپارد، نه تدوین است،
نه فیلمبرداری، نه بازی بازیگران و نه حتی خط داستانی، بلکه احساسی است که درطول تماشای فیلم از مجموعه این ها کسب می کند.
یک کات ایده آل برای من (والتر مرچ) کاتی است که شش معیار زیر را در آن واحد رعایت کند:
- نسبت به احساس در هرلحظه، واقعی عمل کند.
- داستان را پیش ببرد.
- درلحظه ای اتفاق بیافتد که به لحاظ ریتم وضر باهنگ درست باشد.
- خط دید را رعایت کند (رعایت جهت نگاه ها و حرکات و موقعیت صحنه) یعنی که در نقطه کات، تمرکزچشم بیننده نسبت به
حرکات و موقعیت صحنه درهر کادر مخدوش نشود. - سطح دو بعدی رعایت شود، به این معنا که قاعده خط فرضی رعایت شود. (قاعده خط فرضی باعث میشود به هنگام فیلمبرداری،
فضای دو بعدی تصویر، در ذهن تماشاگر تبدیل به فضای سه بعدی می شود) - رعایت تداوم فضای سه بعدی محیط صحنه، یعنی در نظر گرفتن موقعیت بازیگران نسبت به مکان و سایر افراد در صحنه.
بنابراین چیزی که باید به هر قیمتی حفظ کنید و در راس فهرست قرار دارد احساس است. اگر احساس درست باشد و داستان خوب و
جالب پیش برود و ریتم هم صحیح باشد، تماشاگر مشکلات تدوینی(خط دید، خط فرضی، تداوم) را متوجه نمی شود.
در اکثر اوقات می توان هر 6 اصل را با هم رعایت کرد و قطعا هدف هر تدوینگری نیز این است که تمام آنها را درجای صحیح خود استفاده کند.
آنچه که من (والترمرچ) پیشنهاد می کنم فهرستی از اولویت هاست. اگر مجبورید کوتاه بیایید هیچ وقت احساس را فدای داستان، داستان
را فدای ریتم، ریتم را فدای خط دید، خط دید را فدای رعایت تداوم سطح دو بعدی تصویر(خط فرضی) و نیز این را فدای تداوم فضا و مکان نکنید .
تشخیص تدوین خوب یک فیلم به دلیل تعداد زیاد کات های آن نیست. برای درک و تصمیم گیری در این زمینه که نبایستی در مواقعی کات
کرد، نیاز به آگاهی، تجربه و قدرت تشخیص زیادی است.
گمان نکنید که به دلیل دریافت دستمزد و حقوق تدوین مجبورید که تعداد کات های یک فیلم را افزایش دهید. شما برای تصمیم گیری
در مورد فیلم حقوق می گیرید که چه جاهایی را کات کنید و چه جاهایی را کات نکنید. تدوینگر عملا در هر ثانیه 24 جای تصمیم گیری
برای کات دارد، ولی یک جای خاص دقیقا جای کات است.
مقاله ای که مشاهده می فرمائید “مونتاژ از نگاه تدوینگران“ به ترجمه جناب آقای محمد سعید خسروی تدوینگر، مولف، محقق و مدرس صدا
و سیما می باشد.
محمد سعید خسروی
استاد محمدسعید خسروی مدرس رشته تدوین آموزشگاه سینمایی دارالفنون از تدوینگران برجسته کشور می باشند.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.